آرام قدم میزنم
آفتاب بالای سرم مستقیم می تابد
خورشید دهه ی سوم خرداد است حق دارد بسوزاند
با خودم فکر می کنم چطور طاقت تشنگی و گرما با زبان روزه ... (تشنگی ... حسین(ع) ... کربلا... بغض لعنتی ...)
باد خنکی میوزد
چادرم در باد می رقصد
میخندم :)
سپاس خدای من
مهربانم
چطور شکرگزار نعمت های تو باشم
سلامتی ، مهربانی ، خانواده ، زیبایی های این دنیا ، انتظار و ...
معبود من
بنده ی تو بودن افتخاری است که نصیب هر کسی نمی شود
هر کسی نمی تواند روزه بگیرد و طعم عشق بازی با تورا بچشد ،
هر کسی نمی تواند تاج بندگی تورا به سر کند ،
هرکسی نمی تواند با تو دوست شود و هر لحظه تو را در آغوش بگیرد .
معشوق من
چگونه بنویسم از عشق بی پایان تو به آفریده هایت ...
عشق آسمونیه من
سپاسگزارتم