آسمونی

براى خوب شدن حالمان نیازمند یک دوست داشتن هستیم بیاید بچسبد و ولمان نکند ☺️❤️

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

من و خدا...

بیهوده نه از زیاد و کم حرف زدیم

نه لحظه ای از شادی و غم حرف زدیم

تا صبح من و خدا نشستیم و فقط

درباره تنهایی هم حرف زدیم



جلیل صفربیگی

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
فاطمه مهربون

رنگ مشکی



رنگ مشکی عاملی شد جذب یکدیگر شویم

پس عزیزم ریش می آید به تو چادر به من...


۷ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
فاطمه مهربون

حافظ خوش زبان...

چه حس زیباییست داشتن تویی که زیباتر از یوسفی ...

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه مهربون

به دیدارم بیا ...


به دیدارم بیا هر شب
در این تنهایی تنها و تاریکِ خدا مانند

دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها
دلم تنگ است

بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده
وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستو ها و ماهی ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی

بیا، ای هم گناهِ من در این برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ

به دیدارم بیا، ای هم گناه، ای مهربان با من
که اینان زود می پوشند رو در خواب های بی گناهی ها
و من می مانم و بیداد بی خوابی

در این ایوان سرپوشیده ی متروک
شب افتاده ست و در تالابِ من دیری ست
که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی ها
پرستو ها

بیا امشب که بس تاریک و تنهایم
بیا ای روشنی، اما بپوشان روی
که می ترسم تو را خورشید پندارند
و می ترسم همه از خواب برخیزند
و می ترسم که چشم از خواب بردارند

نمی خواهم ببیند هیچ کس ما را
نمی خواهم بداند هیچ کس ما را

و نیلوفر که سر بر می کشد از آب
پرستوها که با پرواز و با آواز
و ماهی ها که با آن رقص غوغایی
نمی خواهم بفهمانند بیدارند

شب افتاده ست و من تاریک و تنهایم
در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند
پرستو ها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی

بیا ای مهربان با من!
بیا ای یاد مهتابی...
 
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه مهربون

من...


من به مهمانی دنیا رفتم‌: 
من به دشت اندوه‌، 
من به باغ عرفان‌، 
من به ایوان چراغانی دانش رفتم‌. 



رفتم از پله مذهب بالا. 
تا ته کوچه شک ، 
تا هوای خنک استغنا، 
تا شب خیس محبت رفتم‌. 
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق‌. 
رفتم‌، رفتم تا زن‌، 
تا چراغ لذت‌، 
تا سکوت خواهش‌، 
تا صدای پر تنهایی‌. 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه مهربون

دوستت می دارم...

توسرشاری از زندگی 

تو شهامت اندیشیدن

و توان مبارزه را داری

تو رویاهای بسیاری در سر می پرورانی...

و چون تو بسیار نیست...

چرا که باور رویاها 

برای بسیاری دشوار است...



لیندا اس اسمیت

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه مهربون

شعر سهراب ۲

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه مهربون

قایقی...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه مهربون