آسمونی

براى خوب شدن حالمان نیازمند یک دوست داشتن هستیم بیاید بچسبد و ولمان نکند ☺️❤️

۱۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

شعر سهراب ۲

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه مهربون

قایقی...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه مهربون

حال و روز من

داشتم زندگیمو میکردم

اومدی حالمو عوض کردی

این همه راهو اومدی که بری

که خرابم کنی و برگردی


همه چی خوب بود قبل از تو

عشق با من غریبگی میکرد

یه نفر داشت با خودش تنها

زیر این سقف زندگی میکرد


عطر تو این اتاقو پر کرده

این هوا اون هوای سابق نیست

اون که با بودنت مخالف بود 

حالا با رفتنت موافق نیست


واسه چی اومدی که برگردی 

برو اما بمن جواب بده

سرخود اومدی ولی اینبار

به منم حق انتخاب بده


اون که میگفت تا ابد اینجام

حالا میگه بذار برگردم

داشتی زندگیتو میکردی

داشتم زندگیمو میکردم




۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه مهربون

شعر سهراب

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه مهربون

در خیال عشقت

چشمهایم را بسته ام ، تا تو را ببینم
ببینم که در کنارمی ، سرم بر روی شانه هایت است و تو فقط مال منی
حس کنم گرمای وجودت را ، فراموش کنم همه غم های دنیا را …
چشمهایم را بسته ام ، تا تو را در آغوش بگیرم ، تا همانجا در کنارت ، برایت بمیرم…
شاید تنها در خیالم با تو باشم و همیشه عاشق این خیالات باشم…
خیالی که لحظه به لحظه با من است ، همیشه و همه جا در کنار من است ، حسرت شده برایم اینخیالات عاشقانه ، از خیال تو حتی یک لحظه هم خواب به چشمانم نیامده….
همیشه فکرم پیش تو است ، تو که میدانی دلم بدجور گرفتار تو است ، پس کجایی که آرامم کنی؟خواهشی از قلب بی وفای تو دارم، هوای قلب تنهای مرا هم داشته باش….
بس که به خیال تو چشمهایم را بستم و به رویاها رفتم،دنیا را فراموش کرده ام ،دنیای من تو شده ای و رویاهایت ، حسرت شده برای یک بار هم، شنیدن صدای نفسهایت….
دلم در این هوای آلوده دلتنگی ، پر از غبار شده ، مدتی گذشته و هنوز این گرد و غبارها پاک نشده ، هر کسی می آید پیش خود میگوید شاید این دل حراج شده، اما کسی نمیداند که دلم یک عاشق سر به هوا شده…
دلی که عاشق است و عشقش در کنارش نیست ، دلی که لحظه به لحظه به خیال آمدن عشقش دیگرمحکوم به انتظار نیست ….
چشمهایم را بسته ام ، تو نیامدی و من عاشقی دلشکسته ام…
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه مهربون

صدا کن مرا

صدا کن مرا 
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می روید
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف، درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد
و خاصیت عشق این است

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه مهربون